زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای که صدها غزل از هر نظرت میریزد میروی پـای تو اشک پـدرت میریزد میروی و دل بـابـا بـه تـپــش افــتــاده پـارههای دل من پـشت سرت میریـزد پشت دشمن ز رجز خوانی تو میلرزد جگـر از نعـرۀ هل من نفـرت میریزد تیغ هرکس بخورد بر سپرت میشکـند خون هرکس که شده حمله ورت میریزد وسط معـرکه شمـشـیر که میچـرخانی سر صدها نفر از دور و برت میریزد به سرت تـیـغ فـرود آمد و از هم واشد خون ز پیشانیِ همچون قمرت میریزد وای از آن دم که تو از اسب میافتی به زمین گله ای گرگ ز هر سو به سرت میریزد صید صد نیزه و تـیری کمی آرام بگیر دست و پا گر بزنی بال و پرت میریزد جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده بخش بخش از سر نیزه خبرت میریزد خـواسـتـم در بـغـلـم گـیـرمت امـا دیـدم پـاره پـاره تن زیـر و زبـرت میریـزد تکه تکه به عـبـا مـیبـرمـت اما حـیف به تـکـانـی بـدن مـخـتـصـرت میریزد |